سفارش تبلیغ
صبا ویژن











ساقی عشق

می‌خواهد روی  ِ دیوار  ِ خانه‌اش طرحی از خودش بزند...

یک تجلّی  ِ محض

نقشی از شکوه

تصویر  ِ یک عظمت...

.

چارچوب  ِ یک در، روی  ِ دیوار  ِ صحن

قاب  ِ خوبی است، برای ِ تصویر کردن  ِ آنهمه شکوه و رحمت...

و شاهکار  ِ آفرینش، میان  ِ این قاب

همان تصویر  ِ ناب است

همان، بازتاب  ِ صاحب‌خانه...

.

پس امر می‌کند تمام  ِ درهایی که به خانه‌اش باز می‌شود، بسته شوند!

جز همان یک در !

همان دری که به آن خانه باز می‌شود...

همان خانه‌ای که آینه‌بندان است

و آینه‌ها هر لحظه لبریز می‌شوند از انعکاس  ِ خدائیش...

.

پس، پیامبرش را مأمور می‌کند به سدِّ ابواب...

.

تمام درهایی که به مسجد باز می‌شود باید بسته شوند

جز یک در

.

در  ِ علی...

علی همان تجلی ِ محض است...

همان، تصویر  ِ خدا...

.

من دری را باز نگذاشتم و دری را نبستم مگر به فرمان  ِ خدا

این پاسخ ِ پیامبر است در اعتراض  ِ صحابی به بسته شدن  ِ درها

و باز‌ماندن  ِ همان یک در...

.

تلمیح  ِ بی‌نظیری است در این فرمان!

تنها یک راه به خدا می‌رسد...

تنها یک در به مسجد باز می‌شود...

فقط همان یک در...

در  ِ علی...

.

این پست تقدیم به آن بانویی که پشت آن در ماند...

همان دری که سوخت و خاکستر شد...

در  ِ علی...


نوشته شده در جمعه 92/7/26ساعت 7:50 عصر توسط مهدوی نظرات ( ) |


Design By : Pichak